جدول جو
جدول جو

معنی نظام الدین فارسی - جستجوی لغت در جدول جو

نظام الدین فارسی(نِ مُدْ دی)
هبه الله فارسی، مکنی به ابونصر و ملقب به قوام الملک و نظام الدین، وزیر سلطان رضی الدین ابوالمظفر ابراهیم بن محمد بن محمود و از فضلای قرن ششم و اوایل قرن هفتم است و به روایت عوفی ’همان روز که نام وزارت بر وی نشست رقم صحت از نهاد او برخاست و بر بستر ضرورت بخفت ودر آن حال این درّ آبدار را به الماس بیان بسفت:
دریغا گوهر فضلم که در ضدم وبال آمد
به چشم حاسدان لعلم همه سنگ و سفال آمد
چو کلک اندر بنان من بدیدی خاطر نحوی
مرتب را خبر دادی که هان عز و جلال آمد
چو زخم تیغ من دیدی شه هندوستان در هند
به دستوران همی گفتی که سام پور زال آمد
نمازبامدادی نیکنامی را کمر بستم
نماز شام فرزند مرا نعت زوال آمد
وی از ممدوحان مسعودسعد است و وفاتش بین سالهای 509 تا 511 در عهد سلطنت سلطان ارسلان بن مسعود بن ابراهیم اتفاق افتاده است. و مسعودسعد در واقعۀ مرگ او خطاب به سلطان ارسلان گفته:
بونصر پارسی ملکا جان به تو سپرد
زیرا سزای مجلس عالی جز آن نداشت
شصت و سه بود عمرش چون عمر مصطفی
افزون از این مقامی اندر جهان نداشت.
(از لباب الالباب چ نفیسی ص 70 و 576). و نیز رجوع به هفت اقلیم (اقلیم سیم) و نیز رجوع به ابونصر پارسی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نِ مُدْ دی نِ)
محمود یزدی ملقب به نظام الدین و مشهور به شاعر البسه. از شاعران قرن نهم است. وی به تقلید ابواسحاق معروف به بسحاق اطعمه (که توصیف طعامها را موضوع شاعری کرده بود) توصیف انواع جامه ها را موضوع شعر خویش قرار داد. دیوان البسۀ وی گذشته از قطعات پراکنده مشتمل است بر منظومۀ اسرار ابریشم، جنگ نامه، مخیطنامه ورسالۀ آرایش نامه و رسالۀ تعریفات و رسالۀ صد وعظو نامۀ پشم با ابریشم. از حیات این شاعر اطلاع دقیقی در دست نیست. مطابق تحقیقی که ادوارد براون کرده است و با توجه به دورۀ حیات شاعرانی که اشعارشان مورد استقبال و تقلید نظام الدین واقع شده است می توان استنباط کرد که وی در حوالی سال 866 هجری قمری حیات داشته است. از غزلیات اوست:
ز اطلس فلکم پردۀ در طنبی است
به طاقچه مه و خور جام و کاسۀ حلبی است
به پرده شاهد کمخا و جلوه گر میخک
بهم برآمده دستار کاین چه بلعجبی است
به صوف از آنجهت انگوره ای لقب کردند
که گه گهی لکه بر وی ز بادۀ عنبی است
در اینکه صندلی بقچه کش به پایه رسید
سبب مپرس که آن را دلیل بی سببی است
وجب وجب همه شب چار شب بپیمایم
چه صرفها که مرا در نهالی عزبی است
به رخت خانه قاری خرام و زینت بین
که متکای مهش گرد بالش طنبی است
ز نظم البسۀ قاری به پارسی گویان
((زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است)).
(از سعدی تا جامی صص 467-472)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ابن علی (امیر...) فارسی برلاس. ملقب بامیر نظام الدین از امرای آخرین سلاطین تیموری که بمکارم اخلاق اتصاف داشت. رجوع به حبط ج 2 ص 233 و 236 و 239 و 251 و 274 شود
لغت نامه دهخدا